به نام خدا
سلسله تحولات جمعیتی در ایران :
ایران درسالیان دور،کشور پرجمعیتی بوده است. به روایت تعدادی از مورخان، در حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، جمعیت ایران باستان حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیون نفر بوده است.
وسعتی بیشتر ازسه برابر وسعت امروزایران، برخی از سیاحان و مورخان از پرجمعیت بودن شهرهای ایران توضیحاتی دادهاند که این خود بر کثرت جمعیت ایران در دوران مختلف تاریخ ارتباط دارد.
تا نیمهی قرن سیزدهم شمسی، سرشماری جمعیتی در ایران رواج نداشت و در اولین سرشماری جدید در زمان میرزاتقی خان امیرکبیر در سال ۱۲۶۸ جمعیت ایران بین ۸ تا ۱۰ میلیون نفر تعیین شد ، در نتیجه میتوان گفت تا قبل از آغاز قرن چهاردهم شمسی، جمعیت ساکن در ایران کمتر از ۱۰ میلیون نفر بوده است.
( روایت دیگر از جمعیت ایران مربوط به ژنرال شیندلراست که در جریان مأموریت خود برای رشد تلگراف در ایران سفرهای زیادی رفت )
فرهنگ ایرانی :
فرهنگ ایرانی به طور سنتی با افزایش فرزند موافق بود وعمومیت ازدواج را نیز یک ارزش اجتماعی و مذهبی تلقی میکرد و لذا زاد و ولد بیشتری اتفاق میافتاد اما داشتیم مرگ و میر نوزادان به دلیل کمبود امکانات و بهداشت، با بهتر شدن اوضاع بهداشت و درمان در طی یک دوره ده ساله از سال ۱۳۳۵،جمعیت کشور با نرخ متوسط رشد سالانه ۳/۲ درصد، به ۲۵/۷ میلیون نفر در سال ۱۳۴۵ رسید.
تا اواسط دهه ۱۳۴۰ دولت برنامه دقیقی دربارهی تجدید موالید و افزایش سطح باروری نداشت. در سال ۱۳۴۱ برای اولین بار در برنامه سوم عمرانی کشور، موضوع جمعیت مورد بحث قرار گرفت. در سال ۱۳۴۵ دولت به طور رسمی سیاست جمعیتی خود را مبنی بر تنظیم خانواده و زاد و ولد اعلام کرد و به این ترتیب، ایران عضو امضاکنندگان بیانیه جهانی تنظیم خانواده شد.( سلسله تحولات جمعیتی ایران )
و از آن به بعد و طی دوره ده ساله بعدی (از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵) شتاب افزایش جمعیت ایران کاهش یافت. شمار جمعیت با نرخ رشد سالانه ۲/۷ درصد از ۲۵/۷ میلیون نفر به ۳۳/۷ میلیون نفر در سال ۱۳۵۵ رسید که در مقایسه با نرخ متوسط رشد در دوره قبل، (۳/۲ درصد در سال) تا حدودی کم شده بود. اما با شکلگیری انقلاب اسلامی و تغییر امور فرهنگی و اجتماعی در کشور روند افزایش جمعیت دوباره شروع شد .
(اولین سرشماری رسمی بعد از انقلاب، متوسط نرخ رشد سالانه حدود ۳/۴ درصد و آمار ۴۹ میلیون نفر در سال اعلام گردید)
تاثیر جمعیت بر اشتغال افراد در جامعه :
می توان گفت جمعیت شاغل ایران در سال ۱۳۳۵ یعنی نخستین سرشماری نفوس و مسکن، حدود ۶ میلیون نفر بوده است که این رقم در سالهای ۱۳۴۵، ۱۳۵۵ و ۱۳۶۵ به ترتیب به ۷، ۹ و ۱۲ میلیون نفر رسیده است .
و بر اساس نتایج اولیه آن آمارگیری سال ۱۳۷۰، تعداد شاغلین کشور به حدود ۱۳ میلیون نفرافزایش یافته است.
سهم جمعیت شاغل در کل جمعیت در سالهای مذکور به ترتیب از ۳۱ درصد به ۲۷ درصد و سپس به ۲۶ درصد و در سال ۱۳۶۵ به ۲۲ درصد نزول یافته است؛ این رقم در سال ۱۳۷۰ تغییر محسوسی نکرده است.( سلسله تحولات جمعیتی ایران )
همچنین نسبت نیروی انسانی شاغل در سال ۱۳۳۵ از ۴۶درصد به تدریج کاسته شد ، به طوری که در سال ۱۳۶۵ به ۳۳ درصد می رسد که این خود نشانه ی رشد سریع و درنتیجه جوان شدن جمعیت است که حاصل آن عقب ماندن تدریجی رشد اشتغال نسبت به افزایش جمعیت است.
کاهش میزان رشد :
کاهش میزان رشد جمعیت نشان دهندهی انجام سیاستهای کنترل جمعیت و افزایش رشد شاغلین نشان دهنده ی افزایش چندین برابر درآمدهای ارزی و رشد روبه بالا و پرشتاب قیمت نفت و نیزافزایش سرمایه گذاریهای اشتغال زا بوده .
(در دهه «۱۳۵۵-۱۳۶۵» کم شدن رشد شاغلین وافزایش رشد جمعیت شکاف این دو را بیشتر و عمیق تر کرده است ، از میزان۳/۹ درصد رشد جمعیت ۵/۷ درصد مربوط به مهاجران خارجی (عمدتاً افغان ها) بوده و۳/۲ درصد نیز رشد طبیعی جمعیت است که یکی از بالاترین میزانهای رشد جمعیت در سطح جهان است و حاکی از رها کردن سیاست کنترل جمعیت و حتی تشویق به افزایش جمعیت بوده است )
پایین آمدن رشد اشتغالی :
اما پایین آمدن رشد اشتغال ناشی از رکود فعالیتهای تولیدی و عمدتاً کاهش تولیدات صنعتی به شمار می رود که دلیل آن فرار سرمایه ها در دوران انقلاب، تحریم اقتصادی بلوک غرب، جنگ و متوقف شدن بسیاری از تولیدات در مناطق جنگی، عدم افزایش سرمایه گذاریهای تولیدی ، صنعتی به دلیل بلاتکلیفی بخش خصوصی و کم توجه ای دولت ،
پیامد کلی اختلاف این دو، یعنی رشد جمعیت و رشد اشتغال، افزایش بار تکفل و سنگینی بار جمعیت شاغل است. در سال ۱۳۳۵ هر فرد شاغل به طور متوسط غیر از خود ۲/۱ نفر را تأمین معاش می کرده است؛ در سال ۱۳۴۵، ۲/۸ نفر و در سال ۱۳۶۵، ۳/۵ نفر و در سال ۱۳۷۰ حدود ۴/۵ نفر را حمایت می کرده است.( سلسله تحولات جمعیتی ایران )
می توان گفت افزایش فاصله بین میزان اشتغال عمومی و میزان فعالیت عمومی که به صورت نماد بیکاری نشان دادده می شود، که گواهی می دهد فرصتهای شغلی همپای درخواست اشتغال زیاد نشده است. و در حقیقت، دربعضی از مشاغل تخصصی نیازمند مهارتهای پیچیده وجود داشته است که بهتر است بگوییم، فرصتهای شغلی ایجاد شده متناسب با ترکیب نیروی کار که مشخصا سطح تخصص پایینی دارند نبوده است.
اثرات منفی تحولات جمعیتی چیست :
کاهش میزان زاد و ولد و نزول نرخ مرگ و میر، افزایش بهداشت عمومی ودرمانی واز سوی دیگرافزایش امید به زندگی ، موجب میشود جمعیت کم کم در دورههای بالاتر سنی انباشته شود و میانه سنی افزایش یابد و با کم شدن سهم جمعیت جوان از کل جمعیت، و از اینطرف سهم سالخوردگی بیشتر شود.
(معمولاً به افراد با سن بالاتر از ۶۵ سال که بازنشسته میشوند و نیرو و نشاط کاری خود را از دست میدهند، سالمند یا سالخورده میگویند )
کمتر از سه دهه :
بله این شاخص نشان میدهد در کمتر از سه دهه، کشور ما به یک کشور سالخورده تبدیل خواهد شد که باید بدانیم ابعاد و نتایج بسیاری نامطلوبی را به همراه خواهد داشت.
در بعد اقتصادی، با کاهش نیروی کار از مقدار ارائه تولید و خدمات کم میشود، تأثیرات منفی بر پس انداز، سرمایهگذاری و مصرف ایجاد میشود و در عین حال بار سنگینی از هزینه زندگی سالمندان، اعم از هزینههای حمایتی ودرمانی، تأمین اجتماعی به جامعه اعمال میشود. (سلسله تحولات جمعیتی ایران )
نتیجه :
می توان گفت از نظر اجتماعی نیز شاهد ایجاد شکاف نسلی، تغییر در ساختار خانوادهها، کاهش سرمایههای انسانی توانمند و نیاز به مراقبتهای روانی و اجتماعی از سالمندان خواهیم بود. ( سلسله تحولات جمعیتی ایران )
در اینجا از بعد سیاسی وامنیتی نیز کاهش در توان نظامی یک کشورخواهد بود ، توانایی حکومت برای بسیج کردن مردم جامعه در هنگام بروز جنگ و درگیریها بسیار سخت میشود و جامعه قادر به دفاع از خود در هنگام بروز چنین بحرانهایی نیست کشوری با جمعیت سالخورده بسیار آسیبپذیر وپر خطر خواهد بود.